چرا قلعهنویی نباید سرمربی ایران در جام جهانی باشد؛ 12 دلیل روشن
به گزارش فوتبال 360، تیم ملی فوتبال ایران در نزدیکترین فاصله به جام جهانی حضور دارد. این تیم که پس از جام جهانی 2022 سکان هدایتش را به دست مربی ایرانی، امیر قلعهنویی، سپرده، نمایش راضیکنندهای نداشته و نگرانیهای فراوانی در آستانه جام جهانی 2026 رقم زده است. درست است قلعهنویی با حمایت چندین چهره ورزشی و غیرورزشی روی صندلی سرمربیگری تیم ملی نشسته ولی پس از ماهها حضورش در تیم ملی، دلایل متعددی وجود دارد که میتوان این صندلی را از او گرفت و به گزینهای شایسته سپرد.
شایستگی
امیر قلعهنویی پرافتخارترین مربی لیگ برتر ایران است؛ البته که این موفقیتها مربوط به سالها پیش است. از آخرین باری که قلعهنویی توانسته در لیگ برتر تیمی را قهرمان کند، بیش از یک دهه میگذرد. در طول این همه سال، با وجود بستن تیمهای پرهزینه، قلعهنویی توفیقی نداشت. پس، داشتههای او مربوط به دوران گذشته است. از سوی دیگر، زمانی که مشخص شد قرار است نیمکت تیم ملی «ایرانیزه» شود، قلعهنویی در صدر فهرست قرار نداشت. یحیی گلمحمدی که تواناییهای مربیگریاش را در سالیان اخیر بارها به رخ کشیده در صدر فهرست بود. البته علی دایی هم باتوجه به کاریزمای خاصش، در این فهرست بالاتر از بقیه قرار میگرفت. با وجود این، اتفاقات غیرفوتبالی، التهابات اجتماعی و خط خوردن یحیی و علی دایی از فهرست، این نیمکت را به امیر قلعهنویی رساند. به این ترتیب، به لحاظ شایستگی، در بین سرمربیان ایرانی که توانایی نشستن روی نیمکت تیم ملی را داشتند، قلعهنویی از همان ابتدا جایگاه نخست را نداشت.
دوری از فضای تیم ملی
قلعهنویی در شرایطی به عنوان مرد اول نیمکت تیم ملی ایران معرفی شد که فاصله زیادی از فضای رقابتهای ملی گرفته بود. او به غیر از انتقاد از مربیان خارجی تیم ملی و «چشمآبی» و «اجنبی» خواندن آنها، نزدیکی چندانی با فضای تیم ملی نداشت. با توجه به روندی هم که در لیگ برتر در دهه اخیر پشت سر گذاشته بود، تصورش را نمیکرد بخت زیادی برای نشستن دوباره روی نیمکت تیم ملی داشته باشد. شاید به همین دلیل، به یکباره در عمل انجام شده قرار گرفت و نتوانست به موقع، با ارائه یک برنامه جامع و مدون، تیم ملی را پیش ببرد. بهترین مثال برای این بخش آن است که بعد از ماهها حضور در تیم ملی هنوز از این میگفت که نیاز به زمان بیشتر برای القای تفکراتش به بازیکنان دارد. با این حال، گذر زمان هم نتوانست تغییری در روند تیم ملی به وجود بیاورد.
توهم توطئه و نداشتن تمرکز
این یکی هم از آن دست مواردی است که اجازه نمیدهد قلعهنویی تماموکمال درگیر تیم ملی شود. توهم توطئه او بارها گل کرده و با پیش کشیدن اتفاقات سال 2007، همچنان به دنبال «قاتل بروسلی» میگردد. واضح است بخش زیادی از تفکرات قلعهنویی درگیر انتقامجویی شده و این موضوع باعث از دست رفتن تمرکز کاملش برای کار در تیم ملی شده است. قلعهنویی بارها به جای اینکه به فکر یافتن ریشه مشکلات تیمش باشد، در پی یافتن عباراتی بوده که با استفاده از آنها به صف زیاد مخالفانش بتازد.
نتایج سینوسی
به غیر از موارد غیرفنی، وضعیت تیم ملی هم چنگی به دل نمیزند. قریب به 9 ماه دیگر جام جهانی شروع میشود و نمایش تیم ملی حسابی نگرانکننده است. ایران در عصر قلعهنویی به جای برداشتن یک گام رو به جلو، چند پله عقب افتاده و حالا برای بردن تیمهای درجه 2 و 3 آسیا هم باید سختی بکشد. بهانه قلعهنویی پیشرفت تیمها در آسیا است ولی مشخص نمیکند چرا ایران پیشرفتی در آسیا نداشته و به قدری درجا زده که سایر رقبای نه چندان مدعی هم در حال سبقت گرفتن از تیم ملی هستند.
فرار از مسئولیت پذیری
مشکلات در تیم ملی فراوان است؛ در واقع اگر قلعهنویی نیت کند عینک بدبینی را کنار بگذارد، باید روز و شب، خود و دستیارانش را بابت نمایش تیم ملی شماتت کند. در این بین ولی میانبر سادهتری وجود دارد: فرار از مسئولیت پذیری و مقصر کردن بازیکنان تیم ملی. کنفرانسهای قلعهنویی پر از مواردی است که باخت و بد بازی کردن تیم ملی را به گردن یک بازیکن انداخته است. او خودش را عاری از اشتباه میداند؛ یک خطای استراتژیک که اجازه پیشرفت به تیم ملی را نخواهد داد.
بلد نبودن بازی گرفتن از ستارهها
تیم ملی بازیکن اثرگذار کم ندارد. بسیاری از تیمهای آسیایی بعضی وقتها حسرت داشتن چنین بازیکنانی را دارند. در عصر قلعهنویی ولی ستارههای ایران نه تنها جهشی نداشته بلکه مسیری معکوس طی کرده و تبدیل به بازیکنانی معمولی در تیم ملی شدهاند. واضح است اگر مربیای وجود داشت که بتواند از پتانسیل این بازیکنان در ترکیب تیم ملی بهره ببرد و سطح فنی آنها را ارتقا دهد، حال و روز تیم ملی اینچنین نبود. تیمی که چندین ستاره ریزودرشت دارد ولی بدون برنامه تاکتیکی مدون، در زمین سردرگم است.
فرار از جوانگرایی
این هم یکی دیگر از موضوعات نگرانکننده است که میتواند منجر به جدایی قلعهنویی از تیم ملی شود. امیر در این زمینه خودخواه بوده و به جای پیشرفت فوتبال ایران، به فکر حفظ صندلیاش است. دقیقا به همین دلیل است که میانگین سنی تیم ملی ایران به طرز وحشتناکی بالا رفته است. قلعهنویی یک مربی نتیجهگرای صرف نشان داده و هراس دارد تغییری در ترکیب به وجود بیاورد. نتیجه شده آنکه نه نتیجه درخوری حاصل شده و نه جوانی وارد ترکیب تیم ملی شده است. این رویه، آینده فوتبال ایران، دستکم پس از جام جهانی، را با خطری جدی روبرو خواهد کرد.
تکیه بر دادههای غیر اصولی
شبیه به همان بند فرار از مسئولیت، راه دیگر برای امیر قلعهنویی به غیر از مقصر کردن بازیکنانش، تکیه بر دادههای غیراصولی و بیهودهای همچون «امید به گل» است. او هرجا که کم آورده یکی دو آمار بیهوده را به خورد مخاطب داده تا اصل داستان به دست فراموشی سپرده شود. البته هرجا هم این آمار به ضررش بوده، بدون آنکه اشاره مختصری به آن کند، از کنارش عبور کرده است.
عدم توانایی لازم در آنالیز شرایط
این یکی هم ذیل مباحث فنی قرار میگیرد؛ واضح است هنر بزرگ مربیان مدرن، آنالیز شرایط رقیب است. حال چه قبل از مسابقه و چه حین مسابقه. مثال روشن این اتفاق را میتوان در بازی ایران مقابل قطر در نیمهنهایی جام ملتهای آسیا دید که قلعهنویی و کادرش نه قبل از بازی و نه حین آن، آنالیز دقیقی از شرایط نداشته و نتوانسته روند بازی را به سود خود تغییر دهند. کلا کم پیش آمده قلعهنویی با بازیخوانی مناسب، بتواند گرهای از کار بگشاید.
بحران در خط دفاعی
روزگاری نقطه قوت تیم ملی ایران شده بود؛ ولی این روزها تبدیل به پاشنهآشیل تیم ملی شده است. ساختار خط دفاعی تیم ملی ایران در عصر قلعهنویی عجیب نگرانکننده است. کار به جایی رسیده که تیم ملی حتی در دیدارهای بسیار ساده مثل افغانستان، قرقیزستان، کرهشمالی و غیره، نمیتواند دروازهاش را از گزند رقیب در امان نگه دارد. قلعهنویی در پاسخ به این نقد عبارت «فوتبال است دیگه» را بارها به کار برده ولی واقعیت این است چنین تفکری به درد آمادهسازی تیم ملی برای جام جهانی نخواهد خورد.
پابرجا بودن مشکلات همیشگی
مشکل عجیبی که قلعهنویی و کادرش در تیم ملی دارد، عدم برطرف کردن مشکلات موجود است. مثلا این تیم تا به الان چندین بار از رقبا پیش افتاده ولی ورق برگشته و بازی مساوی شده و یا تا آستانه شکست خوردن پیش رفته است. این مورد هنوز برای بسیاری از جمله بازیکنان تیم ملی مثل مهدی طارمی هم محل سوال است که چرا چنین نقایصی برطرف نمیشوند. قلعهنویی بارها وعده حلوفصل شدن این مشکلات را داده ولی هر بار در رفعورجوع کردنش شکست خورده است.
عدم دعوت از شایستهها
بازیکنسالاری جایی در تیم ملی نباید داشته باشد؛ این گزارهای تغییرناپذیر است ولی در تیم ملی این موضوع بیشتر حالت لجبازی به خود گرفته است. قلعهنویی به وضوح از توانایی بازیکنانی که میتوانند به این تیم کمک کند، عبور میکند. یکی از آنها احمد نوراللهی است که در این مقطع و جام جهانی میتواند کمک فراوانی کند. قلعهنویی از او عبور کرده و به غلط اصرار دارد که حضور در جام جهانی سهم همین بازیکنانی است که در تیم ملی حضور داشتهاند. داستان عدم دعوت کردن از دانیال اسماعیلیفر که این روزها هم یکی از آمادهترین مدافعان راست ایران به شمار میرود، نمونهای دیگر از لجبازیهای قلعهنویی است. او بعضی وقتها بازیکنان نیمکتنشین یا آنهایی که حتی تیم ندارند را به تیم ملی دعوت کرده ولی به طرز آشکاری چشمش را روی چندین بازیکن شایسته بسته است.